- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
پشت در با جگری سوخته تب میکردی دست و پا میزدی و آب طلب میکردی گوشۀ حجره، عطش فاتحهاش را میخواند اشکهایت به نظر روضۀ سقا میخواند همسرت جعده تباریست، بمیرم مظلوم! مَحرم راز دلت کیست!؟ بمیرم مظلوم! دردِ این غربت جانسوز مرا خواهد کشت خون لبهای تو امروز مرا خواهد کشت تشنگی، زخم ترک روی سبویت انداخت ناگهان شمر شد و پنجه به مویت انداخت اجـرت کـشـتنتان گـندم مرغـوب نشد پیـکـرت در تـه گـودال لگـدکـوب نشد
: امتیاز
|
مدح و منقبت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
چه کسی اینهمه احسان به گدایان دارد که جگرگوشهٔ سلـطـان خـراسـان دارد هر چه حرف است بگوئید که گوش شنواست هر چه درد است بیارید که درمان دارد بـه گــدایـی درش اهـل کــرم مـیآیـنـد خانهاش سائل از این دست فراوان دارد چه پدر را به پسر؛ یا چه پسر را به پدر این دو سوگند، فیوضات دوچندان دارد ای ولیـعـهـد! مرا هم ز عـنـایت بپـذیر رعیتی را که امان نامه ز سلطان دارد مشهد و باب جوادش به همه ثابت کرد که اجابت فقط از سمت تو امکان دارد مطمـئناً به کرمـخـانـهٔ تو رو نـزدهست هر که در خانهٔ خود سفرهٔ بینان دارد هر زمانی که خـدایی خـدا پایـان یافـت یا جـواد بن رضا جـود تو پـایـان دارد
: امتیاز
|
سالگرد رحلت حضرت امام خمینی رحمه الله علیه
در آسمانِ نگاهش بهشت منزل داشت بهشت روشنی از آن همه فضائل داشت شکوه و هيبت و حسن و ملاحتش بی مثل عجب جمال و جلالی در آن شمايل داشت نگـاه روشن او آيـههـای «والفجر» و لبـش تـرنّـم «يا اَيُّـهـا المُزَمّل» داشت رسيد صبح سـپـيـد نزول «أَعْـطـَـينا» رسيد و کوثری از روشنی حمايل داشت مسيح بود و دمش جان تازه میبخشيد که زنده از نفحاتش هزارها دل داشت دمی به ابروی پـيـوسـته خم نمیآورد اگر که لشکر طاغوت در مقابل داشت اگر که سيل عداوت، چو کوه پا برجا اگر که موج ندامت، صفای ساحل داشت نشد فـداش گر اين نيـمـهجـانِ نـاقـابـل به راهش آن همه جانْبرکفانِ قابل داشت چه کرد روح خدا در جهاد عشق و عقل حکـيم عاشق و دلدادگان عاقـل داشت گذاشت بر دل ما گرچه داغ هجرش را مسیر روشن او سالکان واصل داشت نهاد دست خدا در وجود «سيّد علی» شکوه و هيمنهای که «امام راحل» داشت خدا کـند که بـفـهـمـیم این سـعـادت را حـیـات طـیـبـه را، نـعـمـت ولایـت را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
همین که میدهی در بارگاه قدسیات راهم به چشمم مینهم چون توتیا خاک حرم را، هم صراط المستقیم عالمی، غیر از تو راهی نیست مسیرم هر کجا باشد به جز این خانه، گمراهم چه اکسیری میان بارگاه خویش داری که توسل میکنند اینجا مریضان هم، اطبا هم؟ مرامت کرده مبهوت خودش شیخ بهایی را که داری اینچنین لطفی به زائر بین رؤیا هم من آن اشکم که میریزد به دامان پُر از مهرت که از چشم خودم افتادهام، از چشم دنیا هم سراپا عذر تقصیرم، پناه آوردهام ای شاه! نگاهی میکنی بر این گدای بی سر و پا هم؟ کلاغی روسـیاهم در سـپـیدیِ کـبوترها و دل گرمم به اینکه خوب و بد را میخری با هم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
نـور بـاشد سائـلی در ظـل دیـوار شما کـور بـیـنـا میشود با یـاد دیـدار شـمـا با کلاف جان به بازار محبّت بسته صف گشته صدها یوسف مصری خریدار شما میفروشد ناز دوزخ بر گلستان بهشت گر نسیمی آیدش از طرف گـلزار شما از چه بنْشستید با ما فرشیانِ تیره روز ای چراغ عرشیان خورشید رخسار شما چند روزی داشت هر کس نوبت جولان، ولی تا خـدائی خـدا، گـرم است بـازار شـما سر خط آزادی خلق است در دست کسی کز دو عـالم پا کشید و شد گرفتار شما نی عجب گر با همه خواری عزیزم کردهاید بـوده از آغـاز بـنـدهپـروری کـار شـما آسمان بر کف گرفته کاسه از خورشید و ماه گشته سرگردان گدای پشت دیوار شما بر شما آل محمّد تا صف محشر درود از همه خلـق جهان وز حی دادار شما این کرامت بس که شسته دست از دار جهان گشته «میثم» خـاک پای میثم دار شما
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
بـاز آتـش بـه دلِ زخـمـیِ دریـا افـتـاد شعلهای سُرخ روی سینۀ صحرا افتاد ملکـوت است عـزادارِ عـزیـزِ حـیـدر بـر زمـین بـارِ دگـر قِـبـلـۀ دنـیـا افـتاد چه غریبانه در این غُربتِ خود میمیرد چه نفس گیر به خاک، این گُلِ زهرا افتاد گاه میگفت: حَسن؛ گاه حُسین؛ گاه عبّاس یـادِ اولادِ عـلـی بـود بـه هـرجـا افـتاد باز هم شُکر، جَـوادش به کـنارش آمد روی دامـانِ پـسـر صـورتِ بابـا افتاد کربلا قصّه عَوَض شد، پسری پرپر شد پـدری آمـد و بر نـعـشِ پـسـر تا افـتاد گفت: بعد از تو دگر خاک بر این دَهر علی بعـدِ تو بر دلِ من مـاتـم عُـظـمی افتاد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
طلبـیـدی و به پابـوس رسـیدم با اشک چشم خود را وسط صحن تو دیدم با اشک خـیـره بر آیـنـهکـاری شـدم و آب شـدم از خجالت! که چرا دیر رسیدم با اشک سخت دلتنگ نجف هستم و هنگام اذان زیـر ایـوان طـلا آه کـشـیـدم بـا اشـک تو غـریب الغـربایی و به یادت عمری زندگی را چه غـریبانه چشیدم با اشک باز هم تا که ببندم به ضریحِ تو دخـیل تـکّـهای پـارچـۀ سـبز بُـریـدم با اشـک حاجتم شوقِ برآورده شدن داشت اگر؛ طـرفِ پـنجـره فـولاد دویـدم بـا اشـک تا که از لطف تو بیواسطه دعبل بشوم باز از بـوته دل قـافـیـه چـیـدم با اشک لحـظـۀ ذکـر تـوسـل شد و ابـیاتم را… نه که با گوش! که اینبار شنیدم با اشک جملۀ «یأبن شبیبِ» تو پُر است از گریه تا که روشن بشود شمعِ امـیدم با اشک روضۀ جدّ تو را در حرمت ضجّه زدم آبـرومنـد شـدم تا که خـریـدم با اشک!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
با هر مقام و منـصبی در چـاه افتاد هر کس که پیـش پات با اکراه افتاد شب غرق تاریکی شد از آن لحظهای که دسـتـش ز دامان رُخت کـوتاه افتاد تا گـنـبـدِ نـورت شـبـانه روز تابـید خـورشید شرمـنده ز چشم ماه افتاد یک بی ضاعت خواست حاجی نام گیرد ناگـاه سـمت شهـر مـشهـد راه افتاد حرفِ زیارتنامه خواندن بود در عرش روی زبــانهـا یـا امـیـن الله افـتـاد حرف تفاوت نیست و نزد ضریحت یک کنج، رعیت؛ کنج دیگر شاه افتاد یـاد لب عـباس، بـاران گـریه کردم چـشـمم به سقـاخـانهات هرگاه افتاد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
آب و جارو میکنم با چشمم این درگاه را ای که درگاهت هوایی کرده مهر و ماه را چشمهایی را که حیراناند پشت «لا اله» در خـراسان تو میبـیـنـند «اِلّا الله را» این تجلیگاه سلطان ازل، این کـوه نـور بـرده است از یـادها الماس نـادر شاه را بـا زبـان بیزبـانـی بـشـنـو از نـقـّارههـا «وال من والاه» را و «عاد من عاداه» را ای خراسانیترین خورشید، روشن کن مرا ما که میدانی نـمیدانـیـم راه و چـاه را من زیارتنامه خواندم، شعرهایم مانده است وقت داری تا بخـوانـم چـند دفـتر آه را؟ بیتهـایم خـانه بر دوشاند مانـند خـودم راستش دعبل شدن سخت است این درگاه را راز پهلـوی تو مـانـدن را نمیدانـم ولی آخرش میپـرسم از شـیخ بهـایی راه را شعر من با دوستت دارم به پایان میرسد کاش میدادی جواب این جملهٔ کوتاه را
: امتیاز
|
مدح و منقبت امام رضا علیهالسلام
گاهی دلـم به سـمـت خـدا میبـرد مـرا یـعـنـی به آسـتـان رضـا مـیبــرد مـرا مثـل کـبـوتـری که به پـرواز آمـدهست تا کـوی دوست، بـال دعـا میبـرد مرا هـرگاه رو به «قـبـلـۀ هـفـتم» میآورم تا شـاهـراه سـعی و صـفـا میبـرد مرا تا محضر «سپـیدۀ هـشتم» به صد امید ایـمان جـدا و عـشـق جـدا میبـرد مـرا نـزدیـکتـر شـدن به ضریح امـام نـور تـا دوردسـت خـاطـرههـا مـیبـرد مـرا از خود در این حرم به خدا میتوان رسید این جـذبـه از کجا به کجا میبرد مرا؟ آن پرچمی که دست تکان میدهد به ناز تـا صـحـن سیـدالـشـهـدا مـیبـرد مــرا ای اهلبیت نـور! به سرچـشـمۀ شهـود دلبـسـتـگی به مـهـر شـمـا میبـرد مرا توحید ناب، رنگ «أنَا مِن شُرُوطِها»ست این شـرط تا حـضور خـدا میبـرد مرا اشکم که رنگ لالـه شود یا اباالحـسن! با خود به دشت کـربو بلا میبرد مرا
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام در شب جمعه
به نام آنکه دلـم را زده به نـام حـسـین که جلد کس نشوم تا که هست بام حسین خوش است اینکه شب جمعه جان دهم از شوق بدون دغـدغـه در پـاسـخ سـلام حسین غـلام هـمـت آنم که زیر چـرخ کـبـود به لطف بندِ تعـلـق، شده غـلام حسین چـقـدر حال جـهـانِ مـرا عـوض کرده شدهست گریه به کام من و به نام حسین برای گریه نـبود و به لطف تـوبه نبود خـدا گـذشت از آدم، به احـترام حـسین به این امید که یک جمعه عاقبت بدمـد به بـرق تیـغ دعـا صبح انـتـقام حـسین
: امتیاز
|
رحلت شهادت گونه خادم الرضا آیت الله رئیسی رحمه الله علیه
خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس او هم از مولای خود قول شفاعت را گرفت شک نکن با پای دل رفتهست تا پائین پا در مسیر ورزقان، اذن زیارت را گرفت بیگمان خدمتگزار خلق بودن نعمت است از ولینعمت شبی توفیق خدمت را گرفت آن که دستانـش دخـیل پنجـره فـولاد بود دستگیری کرد و دست بی بضاعت را گرفت بـارهـا فـرمـود: مـدیـون امـام هـشـتـمام خادم این آستان از خود منیت را گرفت در مسیر بندگی آنقـدر تـقـوا پیـشه کرد تا خدا از سینهاش حُبِّ ریاست را گرفت در مـیـان پـیـروان مـکـتـب سـیـد عـلـی بیشتر از هرکسی پشت ولایت را گرفت از منادیهای وحدت بود و یار رهبرش موعـد فـتـنه، گـریـبان دوئیت را گرفت یکتنـه شد خار چشم مفـسـدین محـتکر نبض آقـازادههای اهل غارت را گرفت مرد میدان بود و از چنگ اجانب بارها با زبان دیـپـلـمـاسی حق ملت را گرفت ارمـغــان آورد عـزّت را برای مـیـهـنـم بعد برجامی که از ما شأن و شوکت را گرفت وعدۀ صادق محـقق شد به لطف همتـش از وحوش منطقه، افسار قدرت را گرفت میشود جان داد در راه امام عصر خود میتوان از دست مهدی اذن رجعت را گرفت حاج قاسم میرسد امشب به استقـبال او او که از شاه خراسان مزد خدمت را گرفت
: امتیاز
|
رحلت شهادت گونه خادم الرضا آیت الله رئیسی رحمه الله علیه
ای مرد! در میانه میدان چه میکنی؟! در لابلای جنگل و باران چه میکنی؟! دل کنده از اوامر و دسـتور و پایتحت در نقطههای مرزی ایران چه میکنی؟!
: امتیاز
|
رحلت شهادت گونه خادم الرضا آیت الله رئیسی رحمه الله علیه
ایران شده یک دست، بیـائـید و ببـینید این اوج وفـاق است، بیـائـید و ببـیـنید آن می که زلال و علویّ و رضوی بود کـرده همه را مـست، بیائـید و ببـیـنید بر قـوم کـمر بـسته در این راه، نباشد نـومـیدی و بن بـست، بیـائـید و بـبینید آن سـیــّد آزاده که در بــنــد ولا بــود آخـر ز بـلا رسـت، بیـائـیـد و ببـیـنـید ای مدعـیان هـنر! ای مـوج سـواران! اوج هـنـر این است، بیـائـید و ببـیـنید از دوری آن قلب پر احساس و تـپـنده قـلب همه بـشکـسـت، بیائـید و ببـیـنید گـویند درخـتان همه ایـستـاده بـمـیرند برخاست و ننـشـست، بیائـید و ببـیـنید با سوز رضا آمد و در روز رضا رفت رو سوی حرم جَست، بیائـید و ببـینید
: امتیاز
|
رحلت شهادت گونه خادم الرضا آیت الله رئیسی رحمه الله علیه
اینچنین پرواز در اوج رهایی عزت است آسمانی رفتنت ای مرد خاکی حسرت است از امامت خادمی را با شهادت خواستی روز میلادش گشود آغوش، وقتِ بعثت است حاج قاسم با بهشتی با رجایی؛ در حرم، پیشوازت آمدند و هر شهیدی دعوت است نام تو مـانـاست چون تاریخِ ایرانِ کهـن مثل تو در رگ رگِ فرزندهامان غیرت است خادم قرآن و عـترت! سید پاک و زلال! یاد تو جاریست در هر جا که شوق خدمت است خوش بحالت در سه جا آید به دیدارت امام رفتنِ تو اینچنین دیگر چه جای غربت است!
: امتیاز
|
رحلت شهادت گونه خادم الرضا آیت الله رئیسی رحمه الله علیه
در ما قـیامت کن قـیامت سید ابراهیم ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم ما را خبر از خویش بی خود کرده اما تو اما تو راحت باش راحت سید ابراهیم تو شـاد از دیـدار با ما مـردم دلـتنگ ما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم از ابـتدا هم تو شـهـید زنـدهای بـودی سهم تو شد آخر شهـادت سید ابراهیم دیـدار با تو بار دیگـر آرزوی ماست دیـدار ما روز قـیـامـت سید ابـراهـیم
: امتیاز
|
رحلت شهادت گونه خادم الرضا آیت الله رئیسی رحمه الله علیه
دست او در آسمان دست شهادت را گرفت بال در بال شهادت مزد خدمت را گرفت دیشب از هرجا خبر میآمد از پرواز او رفته رفته این خبر رنگ حقیقت را گرفت میتوانست او نباشد در میان کوه و دشت آسمان اما صدایش کرد، دعوت را گرفت چشمهایش را تماشا کردم و بغضم گرفت چشمهایی را که از آن خواب راحت گرفت کار کرد و کار کرد و کار کرد و کار کرد این دویدنها مسیر بینهـایت را گرفت از عـلی بن ابی طالـب نـشان مِـهـر را از حسین بن علی مُهر سیادت را گرفت او دلش تـنگ امـام مهـربان خویش بود در شب میلاد او اذن زیارت را گرفت
: امتیاز
|
رحلت شهادت گونه خادم الرضا آیت الله رئیسی رحمه الله علیه
به آسمان زد و چون نور بینهایت شد پرنده پر زد از این خاکدان و راحت شد کسی که پاک و شهیدانه زندگی میکرد عجـیب نیست اگر لایـق شهـادت شد همیشه نام تو سبـز است سیّدابراهـیم هر آن کجا ز جهـاد آیهای تلاوت شد همیشه نام تو چون شهد بر زبان جاریست به هر کجا ز تلاش و جهاد صحبت شد فقـیه، جامۀ سـربـازی وطن، تن کرد و مست جام میِ طاعت و اطاعت شد شهـید راه وطن گـشـت سیّـدابـراهـیم جهاد کرد و در آخر شهید خدمت شد غـلام بــارگـه آسـتــان قــدس رضــا شـب ولادت او راهــی زیــارت شـد شهادت آمد و دستش گرفت و با خود برد دعـای خـادم خـوان رضا اجابت شد
: امتیاز
|
رحلت شهادت گونه خادم الرضا آیت الله رئیسی رحمه الله علیه
عـزیـز ملت ایـران خـدا نـگـهـدارت شهید طعـنه و بـهـتـان خدا نگهدارت امیر بودی و دورت پر از امیران بود بـرو عـزیـز فـقـیـران خدا نگهدارت به غیر خالق خود از کسی نترسیدی دلـیـر جـمـع دلـیـران خـدا نگهـدارت رئیس بودی و جایت به صدر مجلس بود شهید، در مِه و بوران خدا نگهدارت زلال بــودن تــو مـیزنـد مــرا آتـش شـبـیـه قـطـره بـاران خـدا نگهدارت برو که چهره مظلومت آتشم زده است شـبـیـه شـاه شـهـیـدان خدا نگهـدارت شبیه شـاه خـراسان غـریب بودی تو به یـاد شـام غـریـبـان خـدا نگهدارت سپـردمت به پیمبر به حـیدر و زهرا غـلام شـاه خـراسـان خـدا نگهـدارت ز بس که گریه به غم های فاطمه کردی شدی به فاطمه مهمان خدا نگهدارت
: امتیاز
|
مدح و منقبت امام رضا علیهالسلام
تـا بـر حــریـم امـن حــرم پــا گـذاشـتـم انـگـار ســر بـه دامـن دریــا گـذاشـتــم موج عـطـوفت تو رسـیـد و مرا گرفت انـدوه را به عـشـق تـو، تـنـهـا گـذاشـتم بغـضی که شوق داشت کنار تو بشکـند آنجـا به حـال خـوب خودش واگـذاشـتم پـائـینِ نـامـهای که سـپـردم به خـادمـان یک جا برای "باشد" و "امضا" گذاشتم یک کُـنج دِنـج، زیـر قـدمهـای زائـران دل را گـره زدم به تو و جـا گذاشتم....
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
نـام تو پـنـاه است، نـگـاه تـو امـان است آغـوش تو دلبـازتـرین جـای جهان است با نغـمۀ نقـارهات ای حضرت خـورشید! نبض دل ما، دم همه دم در ضربان است سر از پی سر، در دل صحن تو، به خاک است دل از پی دل، از سر شوق تو، روان است با فـاصـله دلـچـسـبتـرین واجـبِ عـالـم آوردن نامت، پس از آن گفتنِ جان است من از تو شفا و تو صفا خواستی از من حاجات من این است، کرامات تو آن است جاروست در این صحن به دستان بزرگان خم، در خم ایوان تو، سرهای سران است بیتـاب رسـیـدیـم و در ایـوان تو دیـدیـم آن ساحل امنی که خدا گفت، همان است اینجا چه خبرهاست؟ که از چشمۀ هر دل تا برکۀ هر چـشم، خـدا در جـریان است انکارِ تو، ای شمس جهان! کم هنری نیست خفاش در این رشته، هنرمند زمان است از غـیرت عـشق است که آئـیـنۀ حُـسنت از دیــدۀ آلــودۀ بـیعـشـق، نـهـان اسـت گـفتند: مگـو شاه، به این شاه، چه گویم؟ «آن را که عیان است، چه حاجت به بیان است؟» سلطان، تو اگر نیستی، ای قبلۀ ما! کیست؟ وقتی که به دست تو دلِ اهل جهان است شبگردم و این رخصتِ از شمس سرودن لطف پسر حضرت موسی، به شبان است دل گفت: بچسبم به ضریحت، دمِ دل، گرم! عقلم که فقط گفت: برو! وقت اذان است
: امتیاز
|